سوتــ♥ـه دلـان

سوتــ♥ـه دلـان

جملات و دل نوشته های غمناک
سوتــ♥ـه دلـان

سوتــ♥ـه دلـان

جملات و دل نوشته های غمناک

روزگــار

روزگــار عجیبی شــده … حتی وقتی می خـندیـم منظـورمـان چیـزه دیگـریست …! !

نقاب ها ... !

دنیای من پر از دستهایست که خسته نمی شوند از نگه داشتن نقاب ها ... !


زنـدگی …!

هـر چه از دست می رود بگذار بـرود … چیـزی که به التماس آلـوده باشد نمی خواهم …! هـر چه بـاشد حتی زنـدگی …!


عقب

دلم می خواست زمان را به عقب باز می گرداندم … نه برای اینکه آن هایی که رفتند را باز گردانم … برای اینکه نگذارم آنها بیایند …

طاقــت

مــوجــودات غــریبـی هـستیـم ! نـه طاقــت دروغ را داریـــم … و نــه تحــمّل حـقــیــقت را !!

ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ

ﺑﻪ ﻣﺎ ﺩﺭﻭﻍ ﻣﯽ ﮔﻔﺘﻨــــﺪ: ﺩﺭﺩﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺰﺭﮒ ﮐﻪ ﺷﻮﯾﺪ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻣﯽ ﮐﻨﯿد ﺩﺭﺳـﺖ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ : ﺯﻧﺪﮔــــﯽ، ﺁﻧﻘــــﺪﺭ ﺩﺭﺩ ﺩﺍﺭﺩ ﮐــــــﻪ ﺍﺯ ﺩﺭﺩ ﻧﻮ

ﺩﺭﺩ ﮐﻬﻨﻪ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻣﯽﺷﻮد ...

فـاجعـه ی زنـدگی

آدم هـا می آینـد … زنـدگی می کننـد ... می میـرنـد و می رونـد … امـا فـاجعـه ی زنـدگی تــو آن هـنگـام آغـاز می شـود کـه آدمی می رود امــا نـمی میـرد! مـی مـــانــد و نبـودنـش در بـودن ِ تـو چنـان تـه نـشیـن می شـود کـه تـــو می میـری ،در حالـی کـه زنــده ای …

حراج

از ترس فاسد شدن ... دلت را حراج نکن ، خشک کردن هنوز هم جواب میدهد!

درد دل

درد دل کـه می کنــی ... ضعـف هـایـت ، دردهـایــت را می گـذاری تـوی ِ سیـنی و تعـارف می کـنی کـه هـر کـدامـش را کـه می خواهنــد بــردارنـد ، تیــز کننــد … تیــغ کننــد … و بــزننـد بـه روحـت …!


آخریش

یه زمانی آدم ها دوست داشتن که اولین عشق یه نفر باشن … الان باید دعا کنن که آخریش باشن …