سوتــ♥ـه دلـان

سوتــ♥ـه دلـان

جملات و دل نوشته های غمناک
سوتــ♥ـه دلـان

سوتــ♥ـه دلـان

جملات و دل نوشته های غمناک

نگــــو ...

اگــر روزی عاشق شدی ، قصـه ات را برای هیچ کس نگــــو ... ایــن روزهـا چشم حسودان به دود اسـپند عادت کرده ...

لاک غلط گیـــر ...

لاک غلط گیـــر بر می دارم و تــو را از تمام خاطراتــم پــاک می کنم ... تو غلط اضــافی زندگیــــم بودی

چه تمنای محـــالی ...

در دلم آرزوی آمدنت میمیرد ؛ رفته ای اینک ... اما آیا باز میگردی ؟ چه تمنای محالـــی ! خنده ام می گیرد ...

عـــادت ندارم ...

عـــادت ندارم ... درد دلم را به هر کسی بگویم پس خاکش می کنم زیر چهره خندانم تا همه فکر کنند نه دردی دارم نه قلبی ...

بی گناهی چشمـــانم ...

اینجا من هستم ! نیمکتی چوبی و چتری که بسته است ! دلم تنگ نیست ... منتظر بارانم که قطره هایش بهانه ای باشد برای نمناک بودن لحظه هایم و اثبات بی گناهی چشمانـــم ...

دلیل می خواهنـــد ...

چند وقتیست همه دلگیرند از من ؛ دلیل می خواهنـــد برای غمگین بودنم ، برای ناامید بودنم و برای تلخ شدنم ! نگران نباشید من نه غمگینم ، نه ناامید ، نه تلخ ... فقط مدتیست گم شده اند ... دنبالشان میگردم ! صبرم ... امیدم ... نمی دانم در کدام صفحه ی قصه ی سرگذشت نحسم جاگذاشتمشان ...

دلـــگیر ...

شب های اینجا آنقدر دلـــگیر است که سوت های قطارهای نیمه شب ... هر آدمی را وسوسه می کند که برود و هیچ وقت بازنگردد...