سوتــ♥ـه دلـان

سوتــ♥ـه دلـان

جملات و دل نوشته های غمناک
سوتــ♥ـه دلـان

سوتــ♥ـه دلـان

جملات و دل نوشته های غمناک

گریه ...

به من گفت برو گورِت رو گم کن … و حالا هر روز با گریه به دنبال قبر من می گردد ! کاش آرام پیش خودت و زیر زبانی می گفتی : زبانم لال !

اشک ...

گاهی از خیال من گذر می کنی . . . بعد اشک می شوی . . . رد پاهایت خط می شود روی گونه ی من . . .

سهراب ...

تو کجایی سهراب ؟ آب را گل کردند چشم ها را بستند و چه با دل کردند …

وای سهراب کجایی آخر ؟ زخم ها بر دل عاشق کردند خون به چشمان شقایق کردند !

تو کجایی سهراب ؟ که همین نزدیکی عشق را دار زدند !

ای سهراب کجایی که ببینی حالا دل خوش مثقالی ست …

دل خوش سیری چند صبر کن سهراب … گفته بودی قایقی خواهی ساخت !

قایقت جا دارد ؟ من هم از همهمه ی اهل زمین دلگیرم …

غصـه ...

بـزرگ که میشــــوی ؛ غصـه هایت زودتـر از خـودت قـد می کشــند ، درد هـایت نــیز ! غــافل از آنکه لبخــندهـایت را در آلبــوم کـودکــی ات جــا گــذاشتــی ...

دیوانه وار ...

در کودکی در کدام بازی راهت ندادند … که امروز اینقدر دیوانه وار تشنه ی بازی کردن با آدم هایی ؟؟؟!

ویکتور هوگو ...

آدم ها در دو حالت همدیگر را ترک می کنند ، اول اینکه احساس کنند کسی دوستشون نداره ، دوم اینکه احساس کنند یکی خیلی دوستشون داره ! ویکتور هوگو

کلام آخرت ...

من رفتم و تو گفتی برو به … مدت هاست بی تابم ، بی تاب بازگشت ! راستی کلام آخرت به سلامت بود یا به جهنم؟