سوتــ♥ـه دلـان

سوتــ♥ـه دلـان

جملات و دل نوشته های غمناک
سوتــ♥ـه دلـان

سوتــ♥ـه دلـان

جملات و دل نوشته های غمناک

نقاشی ( داستانی مرموز و جالب )





توی خیابون داشتم می رفتم 


جلوی یه مغازه پسرکی رو دیدم


داشت زار زار گریه  می کرد


دلم براش سوخت


ولی خجالت کشیدم برم بپرسم ناراحتیش از چیه ؟؟؟


برای من به این گندگی چقدر بد بود


از یه بچه به این کوچیکی خجالت بکشم


باز گفتم برم


ولی آخه این همه آدم


این همه مردم بی تفاوت رد می شدند

 

ادامه مطلب ...

گلدونه ها ( داستانی دوس داشتنی )



هر سه تایی گلدوشانو که تازه جوونه زده بود


گذاشتن لب پنجره که خوب آفتاب بخوره


علی که تو بچه ها از همه بزرگتر بود گفت :


گلدون هر کی اول گل بده شاه فرنگه


رضا گفت : بابام میگه هر کی گلدونش خشک بشه اونو کشته


بچه ها ساعتی پای گلدوناشون نشستن و بعدش رفتن بازی


به جز گلدونه که هنوز پای پنجره به گلدونش خیره بود 

ادامه مطلب ...

ایزابل ( خیییییییییییییییییییییییییییییلی قشنگه )قسمت دوم



ایزابل دختر بسیار گیرایی بود


خیلی باهوش می نمود و سریع پیشرفت می کرد


به نظر می رسید از اینکه ایوان به طور خصوصی به او تدریس می کند


خیلی راضی است


و این موضوع کم کم باعث آزردگی دیگر شاگردان می شد


ایزابل دختر خیلی تنهایی بود

  

ادامه مطلب ...

آیینه ای زیر آب



مث هرشب باز هم همون صدای خش خش اومد


ولی جرئت برگشتن نداشتم


می دونستم یه نفر پشت سرمه


چه اهمیتی داشت


اما دلم می خواست


بدونم غیر از من شبا چه کسی تنهائیشو اینجا سر می کنه


شب بعد دلو به دریا زدم

   

ادامه مطلب ...

ماهی های آزاد رودخونه {خییییییییییلی قشنگه } قسمت دوم



صبح ها که شیر داوود تور به گذرگاه سنگی می انداخت


سه تا دخترای نورمحمد پیر


هم همون ساعت برای ماهی گیری تور به آب می انداختند


اولی که از همه بزرگتر بود بیست سال داشت و اسمش گلایل بود


دومی یاس و سومی هم که چهارده ساله و اسمش ماهی بود


گلایل رعنا و خیلی زیبا بود

  

ادامه مطلب ...