سوتــ♥ـه دلـان

جملات و دل نوشته های غمناک

سوتــ♥ـه دلـان

جملات و دل نوشته های غمناک

تعطیل


تعطیل است مثل جمعه ها ، تمام حوصله ی من !


فراموشش کن !


آدم فقط در مورد بقیه خیلى راحت می تونه بگه : فراموشش کن !


بیهوده


در قحطی تو چه دل خوشی دارند ! بیهوده می آیند و می روند این نفسهای من  …


یادت

تو رفته ای ، اما ... یادت هنوز چه پابرجاست اینجا !



دیوار

باز هم مثل همیشه که تنها می شوم دیوار اتاق پناهم می دهد ،بى پناه که باشى قدر دیوار را خوب میدانی


پناهگاه


رفت … تا قطره های دلتنگی که سال ها جا خوش کرده بودن … از پناهگاه چشمانم خارج شوند ...


رویاى تو

دوست داشتن را در چشمى بجوى که حتى وقتى بسته است رویاى تو را ببیند …


صندلیت

صندلیت را کنار صندلى أم بگذار! همنشینى باتو یعنى تعطیلى رسمى تمام دردها …


به سلامتى

به سلامتى کسى که رفت ولى باور رفتنش برا کسى که تنها مونده خیلى سخته ...


کجایى ؟!

خوبان را باید روى چشم ها گذاشت ... کجایى ؟! چشم هایم بهانه ات را گرفته اند ...