قدیما همه چیزهایمان بوی ماندن می داد ... آن روزها حتی بیسکویت ها هم مادر بودند ولی حالا شده اند : های بای !
elahe
دوشنبه 2 دی 1392 ساعت 19:54
خیلی حالش خراب بود ... از زمین و زمان بریده بود ، رفتم تو زندگیش … خیلی طول نکشید که حالش خوب شد ... تشکر کرد و
رفت…!
elahe
دوشنبه 2 دی 1392 ساعت 13:45
من با کناری ات
کنار نمی آیم ! کنار می روم ...
elahe
دوشنبه 2 دی 1392 ساعت 09:36
چقدر سخته تو هق هق گریه هات
نفس کم بیاری و عشقت به یکی دیگه بگه نفسم ...
elahe
دوشنبه 2 دی 1392 ساعت 07:28
حداقل در خواب های من دستش را نگیر ،
حرمت نگهدار لعنتی ...
elahe
دوشنبه 2 دی 1392 ساعت 02:19
همه مرا به خنده های با صدا می شناسند ، این بالش بیچاره به گریه های بی صدا ...
elahe
یکشنبه 1 دی 1392 ساعت 21:09
تو راحــــت بخواب ، من
مشق گریه هایم هنـــوز مانـده ...
elahe
یکشنبه 1 دی 1392 ساعت 20:07
دوریت
زمستانی دیگر است ... کمتر از من دور شو ، باز سرما خورده ام !!!
elahe
یکشنبه 1 دی 1392 ساعت 19:04
چقدر سخته دوست داشتن کسی که مجبــــــــوری وانمود کنی ازش متنــــــــــــفری ...
elahe
یکشنبه 1 دی 1392 ساعت 18:02
میخت را خوب کوبیده ای ، جای
خاطره هایت هنوز تیر می کشد...
elahe
یکشنبه 1 دی 1392 ساعت 17:00