سوتــ♥ـه دلـان

جملات و دل نوشته های غمناک

سوتــ♥ـه دلـان

جملات و دل نوشته های غمناک

زور که نیـست

بعضی از حقایق خیلی ساده است ولی درکش خیلی پیچیده و سخته مثل کنار اومدن با جمله : خب دوست نداره ، زور که نیست ...

سر زده ...

سر زده بیا ... کمی آشفتگی بد نیست ... آن وقت ... تکاندن شانه های پر غبار و مرتب کردن موهای پریشانت بهانه ای می شود برای زندگی ...

دوست دارم ...

دوست دارم یک شب هفتاد سال پیر شوم ... در کنار خیابانی بایستم ... تو مرا بی آنکه بشناسی از ازدحام تلخ خیابان عبور دهی ... هفتاد سال پیر شدن یک شبه به حس گرمی دست های تو هنگامی که مرا عبور می دهی بی آنکه بشناسی می ارزد !

گریه ...

به من گفت برو گورِت رو گم کن … و حالا هر روز با گریه به دنبال قبر من می گردد ! کاش آرام پیش خودت و زیر زبانی می گفتی : زبانم لال !

عــطر ِ ...

عــطر ِ تَنت روی ِ پــیراهنـم مــانده ... امــروز بـویــیدَمَش عمــیق ِ عمــیق ِ ! و با هـر نـفس بـغــضم را سـنگین تر کردم ! و به یــاد آوردم که دیـگر ، تـنـت سـهم ِ دیگری ست … و غمــت سـهم ِ مــن!

ایزابل ( خیییییییییییییییییییییییییییییلی قشنگه )قسمت دوم



ایزابل دختر بسیار گیرایی بود


خیلی باهوش می نمود و سریع پیشرفت می کرد


به نظر می رسید از اینکه ایوان به طور خصوصی به او تدریس می کند


خیلی راضی است


و این موضوع کم کم باعث آزردگی دیگر شاگردان می شد


ایزابل دختر خیلی تنهایی بود

  

ادامه مطلب ...

ایزابل ( خیییییییییییییییییییییییییییییلی قشنگه )قسمت اول




فشار غربت اونقدر زیاد بود


که با این که می تونست به راحتی ایتالیایی صحبت کنه


تصمیم گرفت حدالامکان با کسی حرف نزنه


حتی برای رفع نیازهای جزئی روزانه سعی می کرد


با علم و اشاره صحبت کنه

   

ادامه مطلب ...

پروردگارا

پروردگارا … مهارت مراقبت از آنچه را که به ما بخشیده ای در قلبمان بکار ؛ زیرا ما در از دست دادن استاد شده ایم !