عــطر ِ تَنت روی ِ پــیراهنـم مــانده ... امــروز بـویــیدَمَش عمــیق ِ عمــیق ِ ! و با هـر نـفس بـغــضم را سـنگین تر کردم ! و به یــاد آوردم که دیـگر ، تـنـت سـهم ِ دیگری ست … و غمــت سـهم ِ مــن!
ایزابل دختر بسیار گیرایی بود
خیلی باهوش می نمود و سریع پیشرفت می کرد
به نظر می رسید از اینکه ایوان به طور خصوصی به او تدریس می کند
خیلی راضی است
و این موضوع کم کم باعث آزردگی دیگر شاگردان می شد
ایزابل دختر خیلی تنهایی بود
ادامه مطلب ...
فشار غربت اونقدر زیاد بود
که با این که می تونست به راحتی ایتالیایی صحبت کنه
تصمیم گرفت حدالامکان با کسی حرف نزنه
حتی برای رفع نیازهای جزئی روزانه سعی می کرد
با علم و اشاره صحبت کنه
ادامه مطلب ...