گریه آخر شب هایم انگار کافی نبود ، این روزها به یاد صبح بخیر گفتن هایت اول صبح ها هم گریه میکنم ...
elahe
چهارشنبه 4 دی 1392 ساعت 11:07
همه بدهی هایم را هم که صاف کنم به دلم
مدیون میمانم ، برای تمام دلم میخواست های بی جواب مانده ام ...
elahe
چهارشنبه 4 دی 1392 ساعت 10:05
رفته اند ! نیستند دلم ، صبر و قرارم ، دستانت ، نگاهت ، هوش از سرم بیاورشان ....
elahe
چهارشنبه 4 دی 1392 ساعت 06:58
راه می روم و شهر زیر پاهایم تمام می شود ... تو هیچ کجا
نیستی ...
elahe
چهارشنبه 4 دی 1392 ساعت 05:56
کاش خودم را جایی جا بگذارم ... برگردم و ببینم نیستم ...
elahe
چهارشنبه 4 دی 1392 ساعت 02:52
وقتی که نیستی با دیدن هر صحنه عاشقانه ای احساس یک
پرانتز را دارم که همه ی اتفاقات خوب خارج از آن می افتد ...
elahe
چهارشنبه 4 دی 1392 ساعت 00:49
قرعه کشی تمام شد ، تو به اسم دیگری درآمدی تقدیر جای خود اما لا اقل اسم مرا هم در کیسه ات مینداختی ...
elahe
سهشنبه 3 دی 1392 ساعت 18:28
نبودنت مثل تمام کردن سیگار است در شب برفی وقتی دکه های شهر بسته اند ...
elahe
سهشنبه 3 دی 1392 ساعت 17:26