سوتــ♥ـه دلـان

جملات و دل نوشته های غمناک

سوتــ♥ـه دلـان

جملات و دل نوشته های غمناک

آرزو ...

وقتی خدا تقسیم آرزو کرد گفت آرزوها تموم شده ... تو بمان با تنهایت و شب هایی که خیس بارانم !

فعل ...

معلم گفت فعل را صرف کن ! گفتم : رفتم رفتی رفت و سکوتی کلاس را فرا گرفت … بغض گلویم را فشرد ، بغضم را شکستم و گفتم : دلم را شکست و رفت ، غرورم را له کرد و رفت عشقم را بی رحمانه رها کرد و رفت … او برای همیشه رفت ، رفت ، رفت …

رفت ...

خیلی حالش خراب بود ... از زمین و زمان بریده بود ، رفتم تو زندگیش … خیلی طول نکشید که حالش خوب شد ... تشکر کرد و رفت…!

خودکشی ...

این روزها تلخ می گذرد ... دستم می لرزد از توصیفش ، همین بس که : نفس کشیدنم در این مرگِ تدریجی مثل خودکشی است با تیغِ کُند ...