سوتــ♥ـه دلـان

جملات و دل نوشته های غمناک

سوتــ♥ـه دلـان

جملات و دل نوشته های غمناک

سهم ...

سهم من از دنیا نداشتن است ، تنها قدم زدن و فکر کردن به کسی که هیچوقت نبود ...

های بای ...

قدیما همه چیزهایمان بوی ماندن می داد ... آن روزها حتی بیسکویت ها هم مادر بودند ولی حالا شده اند : های بای !

آرزو ...

وقتی خدا تقسیم آرزو کرد گفت آرزوها تموم شده ... تو بمان با تنهایت و شب هایی که خیس بارانم !

فعل ...

معلم گفت فعل را صرف کن ! گفتم : رفتم رفتی رفت و سکوتی کلاس را فرا گرفت … بغض گلویم را فشرد ، بغضم را شکستم و گفتم : دلم را شکست و رفت ، غرورم را له کرد و رفت عشقم را بی رحمانه رها کرد و رفت … او برای همیشه رفت ، رفت ، رفت …

رفت ...

خیلی حالش خراب بود ... از زمین و زمان بریده بود ، رفتم تو زندگیش … خیلی طول نکشید که حالش خوب شد ... تشکر کرد و رفت…!

خودکشی ...

این روزها تلخ می گذرد ... دستم می لرزد از توصیفش ، همین بس که : نفس کشیدنم در این مرگِ تدریجی مثل خودکشی است با تیغِ کُند ...

خواب ...

دیشب در خواب ناگهان کسی در گوشم گفت : تو را چه به عشق ! گفتم : چرا ؟ گفت : تو در خوابی و عشقت با دیگری ! بریدم ...