به سلامتی مدادای مداد رنگی که تا آخرین ذره وجودشون یه رنگ میمونن !
به سلامتی لحظه هایی که رفتن و نموندن ولی ما هنوز توی کفِشون موندیم !
سلامتیه خودم نه واسه این حرفام ... واسه اینکه مرهم ندارم واسه دردام !
سلامتی همه اونایی که دلشون و حرفشون یه رنگه نه اونایی که فقط دروغاشون قشنگه !
به سلامتی اون روزایی که وقتی روی صندلی میشِستیم پاهامون به زمین نمیرسید !
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻣﺸﺘﯿﺎ ﻧﻪ ﻭﺣﺸﯿﺎ
سلامتی دلتنگا نه دلسنگا
سلامتی سربازا نه چتربازا
سلامتی رازدارا نه نازدارا
سلامتی تو دلیا نه تو مخیا
سلامتی رفقا نه رقبا
سلامتی زجر دیده ها
سلامتیه خودم و خودت !
حکایت کنگر خوردن و لنگر انداختن است حضور خاطراتت در وجود من
طب مدرن ، طب سنتی ، طب سوزنی ، همه را امتحان کرده ام درد بی درمان است درد دوریت ...
چقدر دردناکه بخوای بودنتو به یاد کسی بیاری که داره نبودتو تمرین می کنه !
دلم برای حضور غیاب مدرسه تنگ شده است ... انگار خیلی وقت است که بودن یا نبودنم برای کسی فرقی ندارد !