سوتــ♥ـه دلـان

جملات و دل نوشته های غمناک

سوتــ♥ـه دلـان

جملات و دل نوشته های غمناک

لبریز

محال است کسی مرا ببیند و سراغی از تو نگیرد ... بس که چشم هایم لبریز از تو هستند !

می دید!

کاش خوابت کمی مرا می دید !

سختی

بغضمو وقت جدایی هی نگه داشتم به سختی ... حتی واسه دل خوشیم هم دست تکون ندادی رفتی ...

مجازی

خسته ام از دلداری های مجازی ... دلم شانه های حقیقی می خواهد !

خودم

خودم را بردم به ایستگاه قطار ، دورترین بلیت را خریدم و تا آخرین لحظه ماندم و برایش دست تکان دادم !

نفرت

رفتگر هم با نفرت نگاهم می کند ... انگار ریختن برگ ها هم تقصیر من است !

وصف

در وصف حالم همین سه کلمه کافیست : لبخندم درد می کند !

دلم هوایت را میکند

اینکه چقدر از آنروز ها گذشته ... یا اینکه چقدر هر دویمان عوض شده ایم ... یا اینکه هرکداممان کجای ِ دنیا افتاده ایم …اصلا مهم نیست ... ! باز باران که ببارد ، هر وقت که میخواهد باشد ... دلم هوایت را میکند

آهسته

به باران سپرده ام وقت آمدنت هوای کوچه را داشته باشد ... گوشم به زنگ در است ...  مبادا آهسته بیایی !

کلبه

دل من کلبه بارانیست … و تو آن باران بی اجازه ای که ناگهان در احساس من چکه می کنی ...