هوا بارانی ست ولی شیشه ؛ چرا بخار نمی گیری ؟ نترس ؛ رفت ... دیگر اسمش را رویت نمی نویسم !
elahe
دوشنبه 9 دی 1392 ساعت 08:38
ارزش دل قد یه مورچه است !!! هر دو خواسته یا ناخواسته زیر پا له می شوند ...
elahe
دوشنبه 9 دی 1392 ساعت 07:30
راحت بگم نیمه گمشده دیگری به اشتباه تمام من شده بود ...
elahe
دوشنبه 9 دی 1392 ساعت 05:30
بگذشت در فراق تو شب های بی شمار ، هرشب درین امید که فردا ببینمت ...
elahe
دوشنبه 9 دی 1392 ساعت 04:36
بگذشت در فراق تو شب های بی شمار ، هرشب درین امید که فردا ببینمت ...
elahe
دوشنبه 9 دی 1392 ساعت 03:36
سخت است فراموش کردن کسی که با او همه چیز را فراموش می کردم ...
elahe
دوشنبه 9 دی 1392 ساعت 02:36
سخته به جایی برسی که دیگه نه هیچ اومدنی آرومت کنه نه هیچ رفتنی نابودت ...
elahe
دوشنبه 9 دی 1392 ساعت 01:43
روزها یکی پس از دیگری می گذرند و من هنوز منتظر فردا هستم تا تو بیایی ...
elahe
دوشنبه 9 دی 1392 ساعت 00:36
موقع Delete فولدر خاطراتت ذهنم
Error می دهد ... گمانم یکی از فایل ها در حال اجراست ...
elahe
پنجشنبه 5 دی 1392 ساعت 11:33
چه یکی باشد چه صدتا ، خوب که باشد دمار از روزگارت درمیاورد …
خاطرات را میگویم !
elahe
پنجشنبه 5 دی 1392 ساعت 03:17