برای دل خودم مینویسم … برای دلتنگیهایم ...
برای دغدغههای خودم ... برای شانه ای که تکیه گاهم نیست !
برای دلی که دلتنگم نیست … برای دستی که نوازشگر زخمهایم نیست … برای خودم مینویسم !
بمیرم برای خودم که اینقدر تنهاست !
دیگر آرزویـــی ندارم ! اگر خودم نـــه ، حداقـــل موهایــم سپیــد بختــــ شدند عاقبتـــ !
دلم اصرار دارد فریاد بزند اما ... من جلوی دهانش را می گیرم وقتی می دانم کسی تمایلی به شنیدن صدایش ندارد ...