سوتــ♥ـه دلـان

جملات و دل نوشته های غمناک

سوتــ♥ـه دلـان

جملات و دل نوشته های غمناک

خدانگهدار

رفت بدون گفتن خدانگهدار ... شاید می دانست بدون او حتی نمی خواهم خدا نگهدارم باشد !


یه غریبه …

به سلامتی عشقم که دیوانه وار دوسش دارم اما دیگه مال من نیست … سخته دیدن دستای عشقت تو دستای یه غریبه …

تنهایش گذاشته ایم ...

دلــــم به حال مــا می سوزد که من و تو خیلی وقت است تنهایش گذاشته ایم

بمیرم برای خودم که اینقدر تنهاست !

برای دل خودم می‌نویسم … برای دلتنگی‌هایم ...

برای دغدغه‌های خودم ... برای شانه ای که تکیه گاهم نیست !

برای دلی که دلتنگم نیست … برای دستی که نوازشگر زخم‌هایم نیست … برای خودم می‌نویسم !

بمیرم برای خودم که اینقدر تنهاست !


ماتم برد !


اسباب بازیهایش را جمع کردم … ماتم برد ! وقتی دلم را میان آنها دیدم …!

سپیــد بختــــ

دیگر آرزویـــی ندارم ! اگر خودم نـــه ، حداقـــل موهایــم سپیــد بختــــ شدند عاقبتـــ !


فریاد

دلم اصرار دارد فریاد بزند اما ... من جلوی دهانش را می گیرم وقتی می دانم کسی تمایلی به شنیدن صدایش ندارد ...


زنـدگی …!

هـر چه از دست می رود بگذار بـرود … چیـزی که به التماس آلـوده باشد نمی خواهم …! هـر چه بـاشد حتی زنـدگی …!


خـواهـم نـوشـت

بـزرگ تـر کـه شـدم ... داسـتـانـی خـواهـم نـوشـت کـه کـلـاغ هـایـش قـصـه بـبافـنـد و آدم هـا را بـه هـم بـرسـانـنـد !

سه نقطه

از آن جمــــــــــــــــله هایی ام که انتهایش سه نقطه می خواهد … حال هر طور می خواهی تفسیـــــرم کــــــــــــــن !