سوتــ♥ـه دلـان

سوتــ♥ـه دلـان

جملات و دل نوشته های غمناک
سوتــ♥ـه دلـان

سوتــ♥ـه دلـان

جملات و دل نوشته های غمناک

خیلی وقته رفته ...

صبح بود ازخواب پریدم دنبال گوشیم بودم بعد از اینکه هزار جا رو گشتم پیدا شد نمیدونم چرا منتظر یه پیام بودم هه یادم نبود خیلی وقته رفته ...

نکند تو باشی...

حرفت که می شود با خنده می گویم : یادش بخیر ، فراموشش کردم اما نمی دانند هنوز هم کسی اشتباه تماس می گیرد سست میشوم که نکند تو باشی...

تلخ بود...

تلخ بود فراموش کردن کسی که با او همه چیز شیرین می شد ... دل کندن از او برایم آسان نبود‎ !

چقدر کم توقع شدم ...

چقدر کم توقع شدم نه آغوشت را می خواهم ! نه یک بوسه ! نه دیگر بودنت را همین که بیایی از کنارم رد شوی کافیست ! مرا به آرامش می رساند حتی به هم ساییده شدن سایه هایمان ...

عاشق ...

به افتادنم در خیابان خندید… و من تمام حواسم به چشمان مردم بود که عاشق خنده اش نشوند…

یادم باشد

یادم باشد امشب بعضی از آرزوهایم را دم در بگذارم
 تارفتگر ببرد ! بیچاره او.. 
مابقی را هم نقدا” با خودم به گور می برم ،
 مابقی همان ”آرزوی با تو بودن” است
 نترس عشق من ...
 حتی آرزوی داشتنت را هم به کسی نمی دهم..!