سوتــ♥ـه دلـان

سوتــ♥ـه دلـان

جملات و دل نوشته های غمناک
سوتــ♥ـه دلـان

سوتــ♥ـه دلـان

جملات و دل نوشته های غمناک

سهراب ...

تو کجایی سهراب ؟ آب را گل کردند چشم ها را بستند و چه با دل کردند …

وای سهراب کجایی آخر ؟ زخم ها بر دل عاشق کردند خون به چشمان شقایق کردند !

تو کجایی سهراب ؟ که همین نزدیکی عشق را دار زدند !

ای سهراب کجایی که ببینی حالا دل خوش مثقالی ست …

دل خوش سیری چند صبر کن سهراب … گفته بودی قایقی خواهی ساخت !

قایقت جا دارد ؟ من هم از همهمه ی اهل زمین دلگیرم …

حبس ...

چه فرقی دارد پُشت میله ها باشی یا در خیابان های شهر در حال قدم زدن وقتی که آرزوهایت در حبس باشند ...

حقارت ...

همیشه تو زندگیت جسارت یک جدایی عاشقانه رو داشته باش ، تا حقارت به هر قیمتی نگه داشتن رو به دوش نکشی ...

پــــازل ...

زیـباترین پــــازل دنیاسـت وقتی فاصله ی بین انگشتانم بـا انگشـتان تــو پـر می شـود ...

خــــدایا ...

خــــدایا اندکی نفهــــمی عطا کن ... تا راحــت زنـدگی کنیم ، مــردیم از بـس فهمـیدیم و به روی خودمـــون نیــاوردیم ...

شــــانه های دخــــترانه ام ...

من تنـهــــا کمی متفـــاوتم وقتی تمام دردهــای دنیــــا روی شــــانه های دخــــترانه ام کوه می شــــود ...