سوتــ♥ـه دلـان

سوتــ♥ـه دلـان

جملات و دل نوشته های غمناک
سوتــ♥ـه دلـان

سوتــ♥ـه دلـان

جملات و دل نوشته های غمناک

برفهای گل آلود کوچه بن بست ...




سگ های بیچاره


بسکه از بر و بچه های این کوچه سنگ خورده بودن و فحش خواهر و مادر شنیده بودن


دیگه از هر کس و ناکسی بیم داشتند.


همین پریشبا سگ نر و ماده رو وادار کرد جلو یه پسرکی دو تکون بده


شاید یه چیزی ازش بگیرن


اما پسره چنان لگدی زیر دو سگ بیچاره زد که زوزه اش تا ده تا خیابون اونورتر شنیده شد


و خلاصه خیلی تنها بودن و زندگی بهشون خیلی بد می گذشت

 

ادامه مطلب ...

کلاغ ...



 آلما دست یاشار را محکم در دست های کوچکش گرفت


و با صدای ضعیفی که بیشتر شبیه ناله بود گفت:


دیگر از این حرف ها گذشته، خواهش می کنم گریه هم نکن،


این آخرین خواسته من از توست. یاشار خواهش می کنم تا من زنده هستم ازدواج کن،


نمی خواهم وقتی می میرم مدت ها سیاه بپوشی و مویه کنی.

 

ادامه مطلب ...

لحظه ای پس از یک ساعت ...



یک ساعت، فقط یک ساعت به اعدام مریم باقی مونده.


یک ساعت دیگه حکمشو اجرا میکنن.


تمام تلاشها بی نتیجه مونده، هیچ مدرکی نیست که ثابت کنه مریم شوهرشو نکشته.


متهم به قتل شوهرشه،


میدونم شوهرشو دوست نداشت ولی اون شوهرشو نکشته.

 

ادامه مطلب ...