من سرم درد میکند برای “دعواهایی” که با هم “نکردیم”
لعنتی ، چقدر مهربان رفتی !
اس ام اس زیبا
ادامه مطلب ...
من همیشه از اول قصه های مادربزرگ می ترسیدم و آخر هم به واقعیت می پیوست … یکی بود … یکی نبود !
گذشت ، دیگر آن زمان که فقط یک بار از دنیا می رفتیم حالا یک بار از شهر می رویم ... یک بار از دیار … یک بار از یاد … یک بار از دل … و یک بار از دست …
تـــا آســــمان خــیــــال ِ تـــو چقــــدر راه اســــت؟ دو بـــال بـــرایــــم کافــیـــســــت؟ مـــی خواهـــــم به هــــوای تــــو در هــــوای تـــــو اوج بگیــــرم! منــتــــظــــرم مـــی مــــانـــــــی ؟
هر روز بر روی دلــــم می نویسم عاشــــقی تا اطلاع ثانــوی ممنــــــــوع به رویـــــای با تـــــو بودن که می رسم دیــــگر بـــــار دلـــــم می لـــــرزد ...
این روزها ، تلخم
دست برداشتهام از توجهِ بی وقفه به حضور آدم ها
پرهیز میکنم از ثبتِ
وجودهایی که ماندگاری ندارند…
این روزها ، تلخ تر از همیشه