وای از خیال تو که وقتی می آیی دلم را گرم می کند و چایم را سرد ...
elahe
یکشنبه 8 دی 1392 ساعت 01:23
از یاد ... از دست ... از حال ... از رو ... از بین ... به خودت که می آیی رفته ای ...
elahe
یکشنبه 8 دی 1392 ساعت 00:36
سخت است نمرده باشی و از تو بخواهند گورت را گم کنی ...
elahe
شنبه 7 دی 1392 ساعت 19:44
زورم به تو نمیرسد به جاده التماس می کنم برگرد ...
elahe
جمعه 6 دی 1392 ساعت 20:36
مدتهاست بی آن که باشی با تو زندگی کرده ام ...
elahe
جمعه 6 دی 1392 ساعت 19:14
گاهی دلم برای گوش هایم می سوزد ... طفلکی ها سکوت را هم باید گوش کنن ...
elahe
پنجشنبه 5 دی 1392 ساعت 17:43
می روم اما چمدانم را نمی برم ... سنگین است روزهایی که بی تو زندگی کرده ام ...
elahe
پنجشنبه 5 دی 1392 ساعت 16:53
چقدر سخته وقتی ازت می پرسه : ناراحت شدی ؟ اشک از چشات بریزه و بگی : اشکال نداره ...
elahe
پنجشنبه 5 دی 1392 ساعت 15:22
چقدر سخته وقتی ازت میپرسه : ناراحت شدی ؟ اشک از چشات بریزه و بگی : اشکال نداره ...
elahe
پنجشنبه 5 دی 1392 ساعت 14:56
یادت هست ، خیالت هست ، خاطراتت هست ... فقط کمی
جای تو خالیست ، نمی آیی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
elahe
پنجشنبه 5 دی 1392 ساعت 13:36