سوتــ♥ـه دلـان

سوتــ♥ـه دلـان

جملات و دل نوشته های غمناک
سوتــ♥ـه دلـان

سوتــ♥ـه دلـان

جملات و دل نوشته های غمناک

مترســــک ...

گنجـشـــک ها از مـن آشیــانه می سـازند ، کــلاغ ها به مـن می خنــدند ، ایـن روزهـا مترسـکی شــده ام که ترسـاندن نمـی داند !!!

عزیـزم ...

عزیــزم حســادت نکن این که بعد از تو بغــــل کرده ام زانـوی غم اسـت ...

لبــانت ...

فقطـ برای چـیدن لـبانت پـاهــایم را بلنـد می کنـم هیـچ میـوه ای آنـقدر شیــرین نیـست ...

آشنــــا ...

تمــام لحظــه هایـم شــده نشــستن در ایستگــاه ، به انتظــار رسیـدن آشنــــایی ، در میــان انبــــوهی از غریبه هــا ...

نیســــت ...

هــر چــه می گردم نیســــت ... رد پایت را می گویم ، انگار زیــر سنگ فرش این خیـابان لعـنتی پنهـــان شده است یا شــاید من در خــیالم با تو قدم زده بـودم ...

ســــرریز ...

چشـمانت بـرکت عجـیبی دارد ... هـر بار که به تو نگـاه می کـنم عشقـم به تـو ســـرریز می کــند ...

توهــــم ...

دلـ تنگم ، دلـ تنگ آن روزهـا که نمی دانم محبت هایـش توهــــم من بود یا تـــرحم او ؟