مــــرا دوست داشــته باش امــا تجــــربه ام نکن برای آمــوختن ابــزار منــاسبی نیــستم ...
elahe
سهشنبه 24 دی 1392 ساعت 05:00
مــن چشــم هایــم را بسـتم و تــو قایم شدی من هنــوز روزها را می شمارم و تو پیــــدا نمی شوی ؛ یا من بازی را بلــد نیستم یا تو جــــر زدی : (
elahe
دوشنبه 23 دی 1392 ساعت 03:36
ســرد اســت اما ســرما نمی خورم ؛ تو نگــران نباش کلاهــی که ســرم گــذاشتی تا گــردنم را پوشــانده اســت ...
elahe
یکشنبه 22 دی 1392 ساعت 09:36
آرزوی خیـلی ها بودم امــــا قربــــانی قـدرنشناسی یک نفر شدم ...
elahe
یکشنبه 22 دی 1392 ساعت 05:36
لاک غلط گیـــر بر می دارم و تــو را از تمام خاطراتــم پــاک می کنم ... تو غلط اضــافی زندگیــــم بودی
elahe
یکشنبه 22 دی 1392 ساعت 03:36
روی هــر کی دست گذاشــتیم ، رومون پا گذاشــت ...
elahe
جمعه 20 دی 1392 ساعت 05:43
باران بهـــانه ای بود که زیر چتر من تا انتهای کوچه بیایی کـــاش ... نه کوچه انتهایی داشت ... نه باران بند می آمد ...
elahe
سهشنبه 17 دی 1392 ساعت 03:55
استغفـــار می کنم از آن دوستت دارم هایی که حرامت شد ...
elahe
سهشنبه 17 دی 1392 ساعت 02:36
این روزهـــا اگر خون هم گریه کنی عمق همدردی دیگران با تو فقط یک کلمه است : آخــی ...
elahe
سهشنبه 17 دی 1392 ساعت 01:36
اگر تنهاترین تنها شوم باز هم خدا هست ، او جانشین همه ی نداشته های من است ...
elahe
دوشنبه 16 دی 1392 ساعت 05:36