مثل یک سکوت تلخ چه ساده باختم میان بی توجهی های تو ...
برگرد ... یادت را جا گذاشتی ، نمی خواهم عمری به این امید باشم که برای بردنش برمی گردی ...
بزرگ ترین افسوس من واسه کارای اشتباهی که کردم نیست ، برای کارای درستیه که واسه آدمای اشتباهی کردم
از جان دادن هم سخت تر است ... این خنده های مصنوعی !
گاهی وقتا زندگی یعنی دوست داشتن تو بی هیچ امیدی برای داشتنت !
این روزها شیشه شده ام ، زود میشکنم اما بد می برم ...!
صدای خنده دوستانم غمهایم را هم می خنداند ، همیشه بخند تا غمها آزارم ندهند …!