سوتــ♥ـه دلـان

سوتــ♥ـه دلـان

جملات و دل نوشته های غمناک
سوتــ♥ـه دلـان

سوتــ♥ـه دلـان

جملات و دل نوشته های غمناک

نیست


این روزها خیلی چیزها دست من نیست مثل دست هایت !

زنده ام


زنده ام نه از جانی که مانده از استخوان های لجبازی که روی هم ایستاده اند


درد


گاهی اونقدر خسته می شویم که خستگیمون در نمیشه درد می شه


فکر


فکر می کردم تو همدردی ، اما نه تو هم دردی


یادت هست ؟


من ، تو : ما ... یادت هست ؟ ولی تمام شد ، حالا چی ؟ تو ، او : شما ... من هم به سلامت


آغوش خودم


در آغوش خودم هستم من خودم را در آغوش گرفته ام نه چندان با لطافت و نه چندان با محبت اما وفادارِ وفادار


گذشته ام


حالم خوب است امّا گذشته ام درد می کند


همیشه


همیشه تاریکی کریه نیست ... آبروی نور را برده این خیانت روشن


خیانت


هرچه ها می کنم گرم نمی شود خاطرم بوی تعفن  خیانت از دهانم میآید ، هــــــــــا ... خاطر من و خیال تو و خیال خیانت


نمی بخشمت


نمی بخشمت ولی فراموشت می کنم همیشه به همین سادکی از ادمای بی ارزش می گذرم