ترکت می کنم تا هر سه راحت شویم ... من ، تو و رقیبم ... من از قید تو ، او از قید من و تو از قید خیانت ...
اسباب بازیهایش را جمع کردم … ماتم برد ! وقتی دلم را میان آنها دیدم …!
شیرین بهانه بود … فرهاد تیشه میزد تا نشنود صدای مردمی را که می گفتند: دوستت ندارد ...