چقدر به خودم فحش میدادم که بدبخت ، بی عرضه ، بی زبون
زبون داشته باش
باید بجنبی وگرنه روزا همین طور به همین وضع می گذره
ولی خب نمی تونستم
حداقل اینکه تنهایی نمی تونستم
با بچه ها که بودم خیلی سر زبون دار می شدم
از همه بیشتر و خوش صحبت تر
اما تنهایی مث یه بچه خجالتی مودب تو لاک خودم می رفتم
اصلا به ریخت و قیافم شک داشتم
ادامه مطلب ...هر سه تایی گلدوشانو که تازه جوونه زده بود
گذاشتن لب پنجره که خوب آفتاب بخوره
علی که تو بچه ها از همه بزرگتر بود گفت :
گلدون هر کی اول گل بده شاه فرنگه
رضا گفت : بابام میگه هر کی گلدونش خشک بشه اونو کشته
بچه ها ساعتی پای گلدوناشون نشستن و بعدش رفتن بازی
به جز گلدونه که هنوز پای پنجره به گلدونش خیره بود
ادامه مطلب ...