سوتــ♥ـه دلـان

سوتــ♥ـه دلـان

جملات و دل نوشته های غمناک
سوتــ♥ـه دلـان

سوتــ♥ـه دلـان

جملات و دل نوشته های غمناک

رفتگر

خوش به حال رفتگر ، درسته شبا با آشغال سر و کار داره ولی روزا با بعضی آدمای آشغال سر و کله نمیزنه !


پادشاه

پادشاه باش ،حتی اگر قلمروات اندازه ی عرض شانه هایت باشد !


مصنوعی !


از جان دادن هم سخت تر است ... این خنده های مصنوعی !


عشقت

آن که جان داد مرا عشقت بود ... آن چه لرزاند مرا هجرت بود …


بازمانده


من بازمانده یک قصه ام ... همان یکی که نبود …


تعطیل


تعطیل است مثل جمعه ها ، تمام حوصله ی من !


فراموشش کن !


آدم فقط در مورد بقیه خیلى راحت می تونه بگه : فراموشش کن !


بیهوده


در قحطی تو چه دل خوشی دارند ! بیهوده می آیند و می روند این نفسهای من  …


یادت

تو رفته ای ، اما ... یادت هنوز چه پابرجاست اینجا !



دیوار

باز هم مثل همیشه که تنها می شوم دیوار اتاق پناهم می دهد ،بى پناه که باشى قدر دیوار را خوب میدانی