سوتــ♥ـه دلـان

سوتــ♥ـه دلـان

جملات و دل نوشته های غمناک
سوتــ♥ـه دلـان

سوتــ♥ـه دلـان

جملات و دل نوشته های غمناک

درد


گاهی اونقدر خسته می شویم که خستگیمون در نمیشه درد می شه


یادت هست ؟


من ، تو : ما ... یادت هست ؟ ولی تمام شد ، حالا چی ؟ تو ، او : شما ... من هم به سلامت


آغوش خودم


در آغوش خودم هستم من خودم را در آغوش گرفته ام نه چندان با لطافت و نه چندان با محبت اما وفادارِ وفادار


گذشت


گذشت ، دیگر آن زمان که فقط یک بار از دنیا می رفتیم حالا یک بار از شهر می رویم ... یک بار از دیار … یک بار از یاد … یک بار از دل … و یک بار از دست …

 


نمی دانی


نمی دانی چطور گیج می شوم وقتی هرچه می گردم معنی نگاهت در هیچ فرهنگ لغتی پیدا نمی شود


زخم بزرگ دلم


زخم های دستم را می بندند و می گویند چرا با خود چنین کردی ؟ ولی افسوس کسی زخم بزرگ دلم را ندید تا بگوید چرا با تو چنین کردند ...


نیسـتی


از وقتــی که نیسـتی خـدا می دانـد چقــدر آب به صـورَتـم پـاشیـدم لعنــتی این کـابوس انقــدر واقعی ست که از خواب بیــدار نمی شـوم . . .


این


این بی تفآوتی هآ ، این بی خَبَری هآ ، گآهی دیدآر از سَر اجبآر ،  نَبودَن هآ … نَدیدَن هآ یَعنی بُرو  گآهی چِقَدر خِنگ میشویم . . .


سکوت


سکوت بلندترین گریه یه دختره ... وقتی که بهت بی محلی میکنه میفهمی که واقعا شکسته …


آرزوی بی جایی بود


تاریکی اتاقم شکسته میشود با نوری ضعیف

لرزشی روی میز کنار تختم میفتد

از این صدا امید پیدا کردم

چشم هایم را میمالم

New message تا لود شود آرزو میکنم

کاش تو باشی

سکوت میکنم

آرزوی بی جایی بود