ﮔﺁﮬﻰ نباید ناز کشید نباید آه کشید نباید انتظار کشید نباید درد کشید نباید فریاد کشید تنها باید دست کشید و رفت
چقدر دلم می خواهد نامه بنویسم تمبر و پاکت هم هست و یک عالمه حرف ... کاش کسی جایی منتظرم بود …
نقاشِ خــــوبی نــــبودم اما این روزها به لطـــــــــــفِ تــــــــــو انـــتظــــــار را دیـــــــــــدنی می کـــــِـــــــشـَـم ...
امروز روز دیگریست ... یه روز از همان روزهای بی تو ... در به در این کوچه و آن کوچه ... می دانم که انتهای یکی از همین کوچه ها منتظری !
ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﺑﯽ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻆ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺗﺮﮎ ﻧﮑﻦ ... ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﯽ ﭼﻪ ﺩﺭﺩ ﺑﺪﯼ ﺍﺳﺖ ﭘﯿﺮ ﺷﺪﻥ ﺩﺭ ﺧﻢ ﮐﻮﭼﻪ ﻫﺎﯼ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ...
یادت باشد من اینجا کنار همین رویاهای زودگذر ... به انتظار آمدن تو خط های سفید جاده را می شمارم
حرف های زیادی داری سکوت ... علامت چیست ؟ نمی دانم علامت رضایت است یا همان جواب ابلهان خاموشی است
معنی جدیدی به سکوت داده ای سکوتت را می فهمم یعنی انتظار