سوتــ♥ـه دلـان

سوتــ♥ـه دلـان

جملات و دل نوشته های غمناک
سوتــ♥ـه دلـان

سوتــ♥ـه دلـان

جملات و دل نوشته های غمناک

دست کشید و رفت


ﮔﺁﮬﻰ نباید ناز کشید نباید آه کشید نباید انتظار کشید نباید درد کشید نباید فریاد کشید تنها باید دست کشید و رفت

منتظرم بود …


چقدر دلم می خواهد نامه بنویسم تمبر و پاکت هم هست و یک عالمه حرف ... کاش کسی جایی منتظرم بود …


منتظری !


امروز روز دیگریست ... یه روز از همان روزهای بی تو ... در به در این کوچه و آن کوچه ... می دانم که انتهای یکی از همین کوچه ها منتظری !


مسافران باد


تو را در باد گم کرد و به انتظار نشست و نمی دانست مسافران باد را بازگشتی نیست ...


ﮐﻮﭼﻪ ﻫﺎﯼ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ...


ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﺑﯽ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻆ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺗﺮﮎ ﻧﮑﻦ ... ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﯽ ﭼﻪ ﺩﺭﺩ ﺑﺪﯼ ﺍﺳﺖ ﭘﯿﺮ ﺷﺪﻥ ﺩﺭ ﺧﻢ ﮐﻮﭼﻪ ﻫﺎﯼ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ...


رویاهای زودگذر


یادت باشد من اینجا کنار همین رویاهای زودگذر ... به انتظار آمدن تو خط های سفید جاده را می شمارم


انتظار


حرف های زیادی داری سکوت ...  علامت چیست  ؟ نمی دانم علامت رضایت است یا همان جواب ابلهان خاموشی است

معنی جدیدی به سکوت داده ای سکوتت را می فهمم یعنی انتظار


برف های زمستانی


آرزو می کنم غم های دلت بروند زیر برف های زمستانی تا همیشه بدون غم بمان


برف


اگه برف می دونست زمین خاکی چقدر کثیفه برای اومدن به اون لباس سفید نمی پوشید


فراموشت


برف آمد و پاییز فراموشت شد ، آن گریه ی یک ریز فراموشت شد ، انگار نه انگار که با هم بودیم ، چه زود همه چیز فراموشت شد